┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

شماره ثبت : M106

شده عاشق بشوی که چنان کور شوی؟
زخم ها بزند بر دل تو و تو مهجور شوی؟
بر دلت نیش زند تا تو خودت دور شوی؟
نتوانی و گرفتار همین وصله ناجور شوی؟
شده از بوی تنش مست ومخمور شوی ؟
با صدای نفسش غرق شعف و شور شوی؟
شده با عکس رخش شاعر و مستور شوی؟
شاعر عشق نباشی ولی عاشق مسحور شوی؟
شده ناجی خود مرده ات از لبه گور شوی؟
به تو عاشق نباشد او تو سزاوار جور شوی؟
شده هی زخم زبانت بزنندخلق، مغمور شوی؟
کاش چو من در غم یارت زار و بی زور شوی
که بپرسند دوستت دارد لال و کر و کور شوی
شده یک دم تو به من فکر کنی مسرور شوی؟
یا باز با دیدن و اندیشیدن هی مغرور شوی؟
شده صبح خواب ببینی تا سحر کیفور شوی ؟
به شب ظلمت و بی نوری یار ذره ای نور شوی؟
نه هرگز، منم آن کس نبینی عشقش ،کور شوی
پیش یار سنگدل چاره این است که صبور شوی
شد به جمعی تو به دیوانگی وعاشقی مشهور شوی؟
کاش در نظرم آنقدر خوب نبودی ،دلبر منفور شوی
خسته ام از همه چیز کاش به عشق مجبور شوی
شده با ساز دلت بزنی رقص کنی ، قمصور شوی
دل بی چاره چرا عشق، که چنین پیرو رنجور شوی

شاعره : رویا جلیل توانا

در انجمن مستانه با شماره M106 ثبت است.

@mastaneh.global.network.1