نور

خدای را به خانه آوردم ،

تا درمان کند تب داوودی های

عاشق را...

و بغض جا مانده در گلوی چکاوک

آرزو را...

ماه را به خانه آوردم،

تا عکس رخ یار را بدزدد

از حوضچه خانه همسایه!

تا برای پرنده های ناشناس

درخت پیر سالخورده،

چراغ شود...

و برای من به وقت دلتنگی

آغوش ...

✍مژگان بیگلربیگی[مژده]

باشماره M228 بنام شاعر در کنگره جهانی مستانه ثبت است.